محل تبلیغات شما

گاهی احساس میکنم تاثیری که از مهدی درون من هست جزئی از DNA من شده.تاثیری که مربوط به کتاب هایی که بهم داده یا موسیقی خوبی که گوش میکرد نیست،مربوط به خودشه،مربوط به هر انچه توو مغز فیلسوف مانندش جریان داشت،انسانی که همه چیز میدونه و همه چیز رو می فهمه،که در تمامی بزنگاه های زندگی به هرآنچه ازش آموختی میتونی چنگ بزنی و خودت رو نجات بدی،توو لحظه های دردناک گاهی از خودم می پرسم که: اگر مهدی بود چی میگفت؟! و بعد بدون هیچ پاسخی به ارامش میرسم. بهش گفتم کی برات شاگرد بدی بودم؟! که البته کلمه ی درست واقعا شاگرد بود،مثل یه استاد ازش یاد گرفته بودم و کنارش حتی از اشتباهاتش رشد کرده بودم؛گفت نگو شاگرد ما هردو از هم یاد گرفتیم،کنار هم بودیم.

گاهی احساس میکنم شدیدا نیازمند حضورش هستم،نیازمند تکیه دادن بهش و اعتراف احساس ضعف و بیچارگیم گاهی نیازمند نور ملایم خورشید دفترش هستم که بهم یاداور بشه تنها نیستم،که ادمی از گذشته هست که من رو به خاطر داشته باشه.گفته بود دیگه شادمهر گوش ندادم،گلنراقی هم،رستاک هم. گفت دیگه برام مفهومشون رو از دست داده بودن.

احساس میکنم خلع درونیی که به حضورش دارم حتی با کتاب هایی که بهم داده بر طرف نمیشه،نیاز دارم بریم انقلاب و از کنار هر کسی که عبور میکنه بهم بگه که چه عطری زده،بهم بگه " فروغ مرده و من توی گریه میخواهم،که گیس دختر سید جواد را بکشم " ،بهم بگه اخر هفته با بچه های ادبیات دانشگاه تهران میره کمپ و دلم رو اب کنه،باهام جوری فرانسه حرف بزنه که نفهمم که بعدش بتونه بهم بگه اصلا درس نمیخونم،بعد عمیق و با حسرت نگاهم کنه که: چه برنامه هایی برای دانشگاه تو داشتم،بعد سرشو بندازه پایین و بگه البته دیگه دانشگاه تهرانشم به درد نمیخوره.

نیازمند تاثیر عمیق ش هستم.

 

 

دوستت دارم

و این شروع خوبی برای یک شعر نیست

وقتی دستم را همین ابتدا برایت رو میکند 

و حالا هرچه جلوتر برویم

کلمه ها بیشتر به لکنت میافتند

 

" سید مهدی رضوی "

مثل درختا از درون درد میکنم

باید تو رو پیدا کنم!

ای تف به لانگ دیستنسی!

رو ,بگه ,بهم ,میکنم ,داده ,شاگرد ,که بهم ,احساس میکنم ,بهم داده ,هایی که ,بهم بگه ,گاهی احساس میکنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها